به موازات تسری کاربرد کامپیوتر و رشد کاربران در دوره های اخیر مدیران به مرور زمان به فکر استفاده از کامپیوترها در کسب و کار خود به عنوان یک نیاز افتادند
تا دهه 1970 مدیریت IT در راه اندازی واحدهای پردازش داده ها در سازمان خلاصه می شد. هدف اولیه این کار افزایش کارایی و اثر بخشی در سازمانها بود.
بضاعت فناوری در آن سالها کامپیوتر های بزرگ در نسل سوم (مدار مجتمع الکترونیکی با مقیاس بزرگ) و چهارم خلاصه می شد و بنابراین رویکرد غالب این دوره : رویکرد بالا به پایین و برنامه ریزی در افق بلند مدت بود – مطابق نظرات ” مک فارلان“ و ” نولان “ – به کرات دیده شد که واحد پردازش اطلاعات به سبب تمرکز صرف بر روی فناوری ، در ارتباطات با بخشهای دیگر موفق نبوده و به عنوان سازمان مجزایی در سازمانها در نظر گرفته می شد.بنابراین هزینه های گزاف صرف شده در راه توسعه سیستمها به طور مطلوبی پاسخگوی نیاز کسب و کار سازمانها نبوده در بر آوردن انتظارات ناموفق می نمود.
با شروع دهه 70 و تا اواسط دهه 80 با افزایش رقابت در سطح کشورها ، سازمانها بر آن شدند تا اصول و استراتژی های خود را به سمت استفاده از فناوری کامپیوتر ، جهت دهی نمایند. اما از آنجا که این موج با کاهش قیمت کامپیوترهای شخصی ، پایین آمدن هزینه پردازشگرها ، ظهور شبکه های قوی سرویس دهنده / سرویس گیرنده و در نهایت رشد فناوری در دو حوزه الکترونیک و ارتباطات تقویت شد ، فناوری اطلاعات به عنوان گزینه ای جهت تبدیل به مزیت رقابتی پیش روی سازمانها قرار داد.
در این راه ابزار های مفهومی قوی نظیر مدل چهار جوب استراتژیک مک فارلان در1983 ، مدل مراحل رشد نولان در 1979 و نیز روشهای ساختار یافته ای چون عوامل حیاتی موفقیت رکارت در 1979 و یا برنامه ریزی سیستمهای کسب و کار ارائه شده در 1984 توسط شرکت IBM ظهور یافتند. شرکتهای مشاوره ای مدلهای مختلفی در زمینه برنامه ریزی استراتژیک برای سیستمهای اطلاعاتی ، که غالبا دارای مفاهیم مشترک بوده اند دست زده اند
در سال 1985 پورتر و میلار نخستین بار مفاهیم زنجیره ارزش و نیروهای رقابتی پنجگانه را در مدیریت استراتژیک IT توسعه دادند . بررسی ارزشمند دیگر توسط مک فالان در جصوص استفاده از مفاهیم استراتژیهای عمومی ارائه شده توسط پورتر در تعین استراتژی ها و مدیریت IT برای کسب مزیت رقابتی صورت پذیرفت.
در تقسیم بندی که توسط ایرل در سال 1982 کلیه مفاهیم ابزاری های موجود و استرتژیهای گوناگون مرتبط در حزه فناوری اطلاعات در سه رده اصلی جای گرفت.
رده نخست این تقسیم بندی استراتژی سیستم های اطلاعاتی می باشد. مجموعه ای از روشها و تکنیک های جامع که در برنامه ریزی سیستمهای اطلاعاتی مورد استفاده قرار می گیرد.
رده دوم از این طبقه بندی استراتژیهای فناوری اطلاعات است. استراتژی های این بخش ارائه مسیری به منظور ارزیابی استاندارد سازی و نظارت بر معماری فناوری اطلاعات در سازمان می باشد.
مقدمه
سیر تاریخی کاربرد فناوری اطلاعات در مدیریت و برنامه ریزی IT/IS
به موازات تسری کاربرد کامپیوتر و رشد کاربران در دوره های اخیر مدیران به مرور زمان به فکر استفاده از کامپیوترها در کسب و کار خود به عنوان یک نیاز افتادند
تا دهه 1970 مدیریت IT در راه اندازی واحدهای پردازش داده ها در سازمان خلاصه می شد. هدف اولیه این کار افزایش کارایی و اثر بخشی در سازمانها بود.
بضاعت فناوری در آن سالها کامپیوتر های بزرگ در نسل سوم (مدار مجتمع الکترونیکی با مقیاس بزرگ) و چهارم خلاصه می شد و بنابراین رویکرد غالب این دوره : رویکرد بالا به پایین و برنامه ریزی در افق بلند مدت بود – مطابق نظرات ” مک فارلان“ و ” نولان “ – به کرات دیده شد که واحد پردازش اطلاعات به سبب تمرکز صرف بر روی فناوری ، در ارتباطات با بخشهای دیگر موفق نبوده و به عنوان سازمان مجزایی در سازمانها در نظر گرفته می شد.بنابراین هزینه های گزاف صرف شده در راه توسعه سیستمها به طور مطلوبی پاسخگوی نیاز کسب و کار سازمانها نبوده در بر آوردن انتظارات ناموفق می نمود.
با شروع دهه 70 و تا اواسط دهه 80 با افزایش رقابت در سطح کشورها ، سازمانها بر آن شدند تا اصول و استراتژی های خود را به سمت استفاده از فناوری کامپیوتر ، جهت دهی نمایند. اما از آنجا که این موج با کاهش قیمت کامپیوترهای شخصی ، پایین آمدن هزینه پردازشگرها ، ظهور شبکه های قوی سرویس دهنده / سرویس گیرنده و در نهایت رشد فناوری در دو حوزه الکترونیک و ارتباطات تقویت شد ، فناوری اطلاعات به عنوان گزینه ای جهت تبدیل به مزیت رقابتی پیش روی سازمانها قرار داد.
در این راه ابزار های مفهومی قوی نظیر مدل چهار جوب استراتژیک مک فارلان در1983 ، مدل مراحل رشد نولان در 1979 و نیز روشهای ساختار یافته ای چون عوامل حیاتی موفقیت رکارت در 1979 و یا برنامه ریزی سیستمهای کسب و کار ارائه شده در 1984 توسط شرکت IBM ظهور یافتند. شرکتهای مشاوره ای مدلهای مختلفی در زمینه برنامه ریزی استراتژیک برای سیستمهای اطلاعاتی ، که غالبا دارای مفاهیم مشترک بوده اند دست زده اند
در سال 1985 پورتر و میلار نخستین بار مفاهیم زنجیره ارزش و نیروهای رقابتی پنجگانه را در مدیریت استراتژیک IT توسعه دادند . بررسی ارزشمند دیگر توسط مک فالان در جصوص استفاده از مفاهیم استراتژیهای عمومی ارائه شده توسط پورتر در تعین استراتژی ها و مدیریت IT برای کسب مزیت رقابتی صورت پذیرفت.
در تقسیم بندی که توسط ایرل در سال 1982 کلیه مفاهیم ابزاری های موجود و استرتژیهای گوناگون مرتبط در حزه فناوری اطلاعات در سه رده اصلی جای گرفت.
رده نخست این تقسیم بندی استراتژی سیستم های اطلاعاتی می باشد. مجموعه ای از روشها و تکنیک های جامع که در برنامه ریزی سیستمهای اطلاعاتی مورد استفاده قرار می گیرد.
رده دوم از این طبقه بندی استراتژیهای فناوری اطلاعات است. استراتژی های این بخش ارائه مسیری به منظور ارزیابی استاندارد سازی و نظارت بر معماری فناوری اطلاعات در سازمان می باشد.
رده سوم از تقسیم بندی ایرل استراتژیهای مدیریت IT است که به تعریف چارچوب مدیریتی سازمان در حوزه IT می پردازد. با اینکه در ابتدای دهه 80 همه به دنبال طرحها و چهار چوبهایی برای استفاده از مزیت رقابتی IS/IT بودند در سالهای پایانی این دهه مشخص شد که چهار چوبهای فعلی کافی نیستند و استراتژیهای مدیریت فناوری اطلاعات نیز که با محوریت سازمان مبتنی بر ارتباطات ، متمرکز بر مدیریت می باشد که برای موفقیت طرحهای استرتژیک IT ضروری می باشند. این نکته با توجه به آمار موارد ناموفق اجرا شده از طرحهای فناوری اطلاعات در سازمانها در اواخر 1980 آشکار تر می شد.
در دهه 90 IT از جنبه های مختلفی مورد توجه سازمانها بود. بر طبق مطالعه ای که با عنوان (MIT90) در دانشگاه MIT انجام گرفت بکارگیری موفق IT و استفاده بهتر از قابلیتهای این فناوری را منوط به اعمال تغیرات مقتضی فراگیر در سازمان نشان می داد.
در سال 1991 ون کاترمن تاکید می کند که فناوری نوین اطلاعات اثر شگرفی را در همان دهه و آینده بر روی کسب و کار شرکتها خواهند گذاشت به طوری که باید IT را در سطح استراتژیک شرکتها مورد بررسی قرار داده و بر روی فرصتهایی که از ناحیه IT فراهم می گردد با ابزاری مناسب بررسی انجام داد.
طی دهه 90 بحث داغ سازمانه بر سر همراستایی IT با روند کسب و کار سازمانی و چگونگی انجام این کار علی رغم پیچیدگی های موجود بوده است.
فناوری اطلاعات(IT) ومهندسی مجدد فرایندهای عملیاتی ( BPR) دو ابزار حیاتی در جهت توسعه کیفی و کمی سازمانها برای گردآوری وبهره وری اصولی از منابع اطلاعاتی است .
راه حلهایERP در حال حاضر مناسبترین بستر و ابزار در هر دو جهت فناوری اطلاعات و مهندسی مجدد فرایندها است.
رشد غیر قابل پیش بینی فناوری اطلاعات و ارتباطات در دهه های گذشته که با تکیه بر توسعه صنایع مختلفی ازجمله الکترونیک، کامپیوتر، مخابرات و ... صورت گرفته، بر جنبه های مختلف عملکرد سازمانها تاثیرات شگرفی داشته است. همزمان با این تغییرات، محیط فعالیت سازمانهای مختلف پیچیده تر شده و به همین جهت نیاز به سیستمهایی که بتواند ارتباط بهتری بین اجزای مختلف سازمانی برقرار کرده و جریان اطلاعات را در بین آنها تسهیل کند، افزایش چشمگیری یافته است. این سیستمها که در مجموع به سیستمهای سازمانی Enterprise Systems (ES) معروف هستند، زمینه ای را فراهم آورده اند که مدیران بتوانند در تصمیم گیری های مختلف خود از اطلاعات مناسب در هر جا و در زمان مناسب استفاده نمایند.
از اوایل دهه 1990 میلادی، ظهور نرم افزارهای یکپارچه ای تحت عنوان Enterprise Resource Planning (ERP) با هدف قراردادن سازمانهای بزرگ، توسعه بسیار زیادی پیدا کردند. این نرم افزارهای بسیار قدرتمند، پیچیده و گران قیمت، سیستمهای از پیش طراحی شده ای هستند که پس از اندک تغییراتی در آنها ( Customization ) توسط مشاوران پیاده ساز و مشاوران تحلیل فرایندهای سازمانی، پیاده سازی و اجرا می شوند. در بسیاری از موارد سازمانها به دلیل اجبار در تبعیت از منطق حاکم بر این نرم افزارها، مجبور به اصلاح و بازبینی مجدد فرایندهای خود هستند