این مقاله به موضوع رهبری و مدیریت تغییر میپردازد و روشها و استراتژیهای برخورد با تغییر را شرح میدهد. رهبری تغییر، استراتژیهای رهبری تغییر شامل رهبری تغییر از طریق قدرت، رهبری تغییر از طریق استدلال و رهبری تغییر از طریق بازآموزی، فرایند تغییر، نقشهای درگیر در فرایند تغییر، معیارهای اجرای تغییر و روش برخورد با مقاومت در برابر تغییر مباحث این مقاله را تشکیل میدهند.
رهبری تغییر مدلی است که با استفاده از ترکیبی از سبکهای رهبری سعی در آماده نگاه داشتن کارکنان و سازمان برای یادگیری و رشد مستمر دارد. این سبک تا حد زیادی متفاوت از مدل رهبری سنتی است که معطوف به کنترل کارکنان از طریق مدیران است. رهبران تغییر کسانی هستند که به آینده فکر میکنند، مقصد را میشناسند، اعتماد به نفس برای ایجاد تغییر در خودشان دارند و همچنین برای کمک یا هدایت دیگران در ایجاد تغییر صبر و بردباری به خرج میدهند. ما نمیتوانیم تغییرات را کنترل کنیم اما میتوانیم خود را برای آن آماده کنیم.
یک مدیر کارآمد در شرایط متفاوت از سبکها و مهارتهای متفاوتی استفاده میکند. وقتی سرعت تغییر افزایش مییابد و بیشتر بر سازمان تأثیر میگذارد، مهارتهای مورد نیاز برای هدایت سازمان در جریان تغییر به صورت فزایندهای مهم میشوند. رهبران تغییر نیازمند شناسایی نقاط مناسب و موارد اشتباه سازمان خود و دیگر سازمانها هستند.
مدیران با کسب دانش مانند آگاهی از نظریههای حوزه کسب و کار خود، یادگیری استفاده از فناوریهای نو، توانمندسازی خود در تطبیق و اقتباس مهارتها و استراتژیها و پذیرا بودن تفکر خلاق میتوانند به رهبران تغییر تبدیل شوند. رهبران تغییر از تواناییهای خود و افراد پیرامون خود به خوبی استفاده میکنند. آنها باید درباره کارگران فنی (آنهایی که دانش مشخصی دارند) و کارگران دانش (آنهایی که دانش عمومی دارند) اطلاعات مناسبی داشته باشند.
رهبران تغییر وقتی هنوز در سطح سنتی موفقیتهای سازمانی قرار دارند برای تغییر آماده میشوند. آنها ثبات سازمانی و حس تداوم را ایجاد میکنند (بجای ایجاد تغییر به خاطر خود تغییر)، اما در عین حال آماده هستند که از طریق دانش مورد نیاز، تغییر و نوآوری ضروری را ایجاد کنند. رهبران تغییر درمییابند که کارکنان باید از موارد زیر اطلاع داشته باشند:
دو اصل اساسی برای ایجاد تغییر سازمانی وجود دارد: پیوستگی و تغییر. اگر چه این دو متضاد به نظر میرسند اما در واقعیت میتوانند مکمل یکدیگر باشند. کلید برقراری تعادل بین پیوستگی و تغییر جریان ارتباط فوقالعاده است. یکی از اقدامات در تأمین این ضرورت، جلسات ده تا پانزده دقیقهای برای تبادل اطلاعات است. صرفنظر از اینکه جلسات رسمی یا غیررسمی باشند حداقل هفتهای یکبار باید برگزار شوند تا مدیران به اطلاعات لازم دست یابند، از سوی رهبر به اطمینان لازم دست یابند و حمایت شوند. اطلاعات باید بین مدیران گروه تغییر تبادل شود تا فضای اعتماد را بیشتر نشان دهد و افراد را در یک حلقه ارتباطی نگاه دارد.
با تمرکز بر آینده از طریق موضوعاتی مانند بازارهای در حال تغییر، نیازهای مشتری، یا بازطراحی ساختار سازمانی، راه ساختن یک سازمان موفق را به دیگران نشان خواهید داد. در اینجا چند نکته برای توسعه یک روش جدید تفکر ارائه میشود:
در ادامه سه استراتژی رهبری متفاوت برای کار با تغییر ارائه میشود. هر یک از این استراتژیها میتوانند به صورت منفرد یا ترکیبی بکار گرفته شوند.
در این سبک، مدیر:
این سبک رهبری هنگام یک بحران که تصمیمها باید به سرعت اتخاذ شوند میتواند اثربخش باشد.
در این سبک، مدیر:
این استراتژی رهبری وقتی به کار میرود که تغییر اجتنابناپذیر بوده و زمان عامل تعیین کنندهای نیست.
در این سبک، مدیر:
توانایی تغییر بخش مهمی از محیط کسب و کار است. مردم هر روز مجبور میشوند با شرایط خارج از کنترل خود تطبیق یابند تا بتوانند بهرهور و موفق شوند. برخی به خاطر مهارتهای سازمانی و میانفردی خود این کار را بهتر انجام میدهند. شرایط خارج از کنترل میتواند از چیز سادهای مانند بازماندن از انجام کار به خاطر پاسخگویی به تلفن تا موارد مهمی مانند مسئولیتهای کاری جدید را شامل شود.
سازمانهایی که میخواهند به تغییرات موفقیتآمیز دست یابند باید بر فرصتها متمرکز شوند. برای آغاز حرکت در جاده تغییر، باید چند پرسش زیر را از خود بپرسید:
مدل زیر (شکل 1) میتواند برای توضیح فرآیند تغییر استفاده شود که در ادامه، این مدل شرح داده میشود.
شرایط فعلی را تحلیل کنید. در حال حاضر چه کاری انجام میشود؟ در صورتی که تغییری رخ ندهد نتایج شرایط فعلی چه خواهد بود؟ استانداردها و سنتهای سازمانی چه مواردی هستند؟
نیازها، خواستها و آرزوهایی که دیگران را برای ایجاد تغییر تشویق میکند مشخص کنید. مقصد و آرمان تغییر را شناسایی کنید. از طریق ادراک، شهود و درک روندها، دورنما را ترسیم کنید.
به جایی که میخواهید باشید، چگونه میرسید؟ چیستی و چگونگی مورد نیاز رسیدن به مقصد را بشناسید. آیا در یک مسیر ثابت حرکت میکنید یا در میانه راه مسیر را تغییر میدهید. بدون درک روشن از نتایج آینده، استراتژی نمیتواند اجرا شود.
برای اطمینان از اینکه هر قدم یا مرحله از استراتژی اجرا میشود، اقدامات مورد نظر را شناسایی کنید. این اقدامات، اقدامات روزانه اجرای برنامه اصلی هستند. با این اقدامات است که استراتژی موجودیت مییابد و معیار پاسخگویی افراد مشخص میشوند.
وقتی به مقصد رسیدید آیا میدانید کجا هستید؟ آیا به نتایج مورد نظر دست یافتهاید؟ آنچه را که استراتژی و تغییر برای سازمان به ارمغان آوردهاند اندازهگیری کنید.
این مدل برای تعیین مراحل فرایند تغییر توسط مدیران مفید است و به آنها کمک میکند آنچه را که در پی خواهد آمد ببینند.
افراد مختلفی ممکن است در فرآیند تغییر درگیر شوند شامل موارد زیر:
بیش از آغاز فرآیند تغییر، چهار معیار باید برآورده شوند:
حروف اختصاری زیر میتوانند کمک کنند که برخی از موضوعات مربوط به تغییر را به یاد آورید:
وقتی افراد به تغییر فکر میکنند، به صورت خودکار به این فکر میکنند تغییر چه اثری بر شخص آنها خواهد داشت. در محل کار، کارکنان مقاومت زیادی به تغییرات نشان میدهند. برای تأثیر اثربخش بر کارکنان، باید بر این مقاومتها غلبه کنید. هنگامی که میخواهید ایده تغییر خود را مطرح کنید باید پیشداوریها و جبههگیریها، مسائل رفاهی و روشهای سنتی را مورد نظر قرار دهید. مقاومت کارکنان میتواند به یکی از دلایل زیر باشد:
وقتی میخواهید دیگران را برای تغییر آماده کنید به یاد داشته باشید که:
قربانیان و بازندگان تغییر اگر قدرت بخواهند ممکن است مقاومت کنند. اگر مقاومتکنندگان موفق باشند، پیروز میشوند و به قدرت میرسند. بنابراین مقاومتکنندگان با دستیابی به حس قدرت، میتوانند بر دیگر کارکنان تأثیر گذاشته و یک سد واقعی در برابر تغییر ایجاد کنند.
نکات اصلی برخورد با مقاومت و حذف سد تغییر شامل موارد زیر است: