در این نوشته به ویژگی های کلی یک مقاله علمی-پژوهشی برای انتشار در نشریاتی که مقالت آن ها مورد داوری قرار می گیرند (Refered Journals) پرداخته شده است. این نشریات ومقالات پس از دریافت مقاله آن را برای داوری نزد سه یا چند نفر از داوران که به موضوع مورد بحث مقاله آشنایی دارند ارسال می دارند. پس از دریافت پیشنهادات و نظرات داوران، در صورتیکه مقاله قابلیت انتشار داشته باشد، نشریه مقاله مورد نظر را منتشر می کند. چهارچوب های آورده شده در این نوشته نیز می تواند برای مقاله های ارسالی برای همایش های علمی که مقالات آن ها داوری می شوند، مورد توجه قرار گیرد.
معیارهای یک مقاله علمی - پژوهشی
توصیه جدّی میشود که معیارهای زیر در هر مقاله علمی - پژوهشی مورد رعایت قرارگیرند. رعایت این معیارها باعث انسجام و استحکام مقاله شده و امکان پذیرش آن را در یک مجله علمی - پژوهشی افزایش میدهد.
الف- مرتبط بودن مطالب و کامل بودن
• تمام موضوعات مطرح شدهاند.
• استدلالها و بحثها در کلیت متن مرتبط هستند.
• منابع و مراجع ادبیات تحقیق آورده شدهاند.
• منطق و پیوستگی بین استدلالها رعایت شده است.
ب- برخورداری از یک سازمان منسجم:
• مقاله از یک ساختار شفاف مفهومی برخوردار است.
• عنوانها و زیرعنوانهای مناسب، صحیح و مرتبطی به کار برده شدهاند.
• نظام ارجاع دهی با ثبات و مناسب است.
پ- برخورداری از یک محوریّت تحقیقی در کلّیت و ترکیب مقاله:
• تفکر خلاق، ترکیب و استدلال ظهور و بروز دارد.
• دقت فکری در باره عنوان اصلی دیده میشود.
• مفاهیم مرتبط به نحو مناسبی تحقیق شدهاند.
• استدلالها و اثباتها به وسیله مدارک و مستندات یا ارجاعات پشتیبانی شدهاند.
• شواهد کافی برای فهم موضوع وجود دارد.
• ادبیات تحقیق مورد نقد و تحلیل قرار گرفتهاند.
• ارتباط لازم بین ادبیات تحقیق و موضوع مورد تحقیق مقاله ارائه شده است.
ساختار عمومی مقاله
یک مقاله تحقیقی به طور کلی میتواند در برگیرنده ساختاری مشابه ساختار زیر باشد.
1) عنوان مقاله:
• پرهیز از عنوانهای کلی و روزنامهای؛
• استفاده از صفت و موصوفهای لازم برای گویاتر نمودن عنوان؛
• دارا بودن جذّابیت برای جذب مخاطب؛
• فشرده و مختصر و یادآوردنی؛
• پرهیز از اصطلاحات نامأنوس و اختصار
• توجه به این نکته که عنوان یک برچسب است نه جمله.
2) نام نویسنده/نویسندگان:
• مشخص کردن نام و رابطه عضویتی نویسنده یا نویسندگان.
3) چکیده:
• دربرگیرنده (معرفی کلی و گویای تحقیق / بیان هدف و قلمرو تحقیق، اهمیت کلّی تحقیق ، مروری فشرده بر ساختار مقاله، اشاره کلّی به نوآوریها و دستاوردهای مقاله)؛
• پرهیز جدی از آوردن مراجع، فرمول و علامتهای ویژه؛
• رعایت کوتاهی و فشرده بودن ( در حد یک بند و سقف 200 تا 250 کلمه)؛
• توجه به این نکته که تعداد افرادی که چکیده را میخوانند بسیار بیشتر از کسانی است که مقاله را میخوانند.
4) کلید واژهها:
• تا سقف پنج کلمه و یا اصطلاح
5) مقدمه:
• تعریف مسئله و قلمرو تحقیق؛
• طرح اهمیت تحقیق؛
• طرح سوابق تاریخی موضوع؛
• طرح طبقهبندیها و شاخههای مرتبط با موضوع؛
• ارائه تعاریف اصطلاخات اصلی و علائم و اختصارات؛
• مروری کلی بر بقیه مقاله.
• این بخش میتواند با بخش بعدی ترکیب شود.
6) بررسی ادبیات موضوع/ سابقه تحقیق:
• طرح سابقه بر اساس یک نظم زمانی/ دیدگاهی/مکتب فکری یا هر طبقهبندی دیگر؛
• طرح ارتباط ادبیات مورد بررسی با موضوع تحقیق؛
• بیان نقاط قوّت، ضعف و محدودیتهای ادبیات موضوع؛
• صرف نظر از طرح مطالب شخصی و تعصب آمیز؛
• طرح یافتههای موافق و مخالف در ادبیات؛
• ارائه روند و سیر تحقیق و طرح جهتگیری آن؛
• نقد و بررسی تئوریهای طرح شده؛
• مشخص کردن محدوده زمانی مورد بررسی؛
• برقراری ارتباط بین ادبیات موضوع با موضوع مورد تحقیق.
7) بدنه اصلی مقاله:
• متشکل از یک تا چند بخش و در برگیرنده اصل تحقیق و مطالعه نظیر روش و متدولوژی، فرضیات، مدل ریاضی.
8) نتایج ارائه خروجیهای آزمایشها، مدلها یا محاسبات.
9) بحث در باره نتایج:
• استخراج اصول،روابط و ارائه تعمیمهای ممکن؛
• ارائه تحلیل مدل یا تئوری؛
• ارائه ارتباط بین نتایج و تحلیلها.
• جمع بندی و نتیجهگیری طرح نتایج مهم و پیامدهای آنها؛
• بیان استثناء ها و محدودیتها؛
• طرح افقهای تحقیقاتی برای ادامه و توسعه تحقیق.
10) سپاسگزاری (در صورت نیاز):
• قدردانی از مؤسسات و یا اشخاصی که در به ثمر رسیدن تحقیق و یا بهتر انجام شدن فعالیتهای مربوط به مقاله تأثیرگذار بودهاند.
11) منابع:
• ارائه فهرست مرتب شده منابع.
12) پیوستها (در صورت نیاز):
• ارائه مطالب ضروری برای فهم و پشتیبانی از مطالب اصلی مقاله.
موارد ویرایشی
• رعایت ملاحظات دستوری در جملات و سعی در نوشتن جملات کوتاه و گویا؛
• شماره گذاری عنوان بخشها و زیربخشها؛
• شماره گذاری روابط و فرمولها؛
• ارائه شرح مفید و گویا در بالای جداول و پائین شکلها؛
• شماره گذاری جداول و شکلها به طور جداگانه؛
• ارجاع دهی به هر جدول و یا هر شکل در متن از طریق شماره مربوطه؛
• رعایت دندانهگذاری مناسب به منظور تفکیک بهتر و خواناتر نمودن نوشتار؛
• پرهیز از شکستهشدن کلمات در دو خط متوالی (نظیر "می" در آخر خط و "شود" در ابتدای خط بعدی)؛
• پرهیز از کپیکردن تصاویر ناخوانای مراجع و منابع، سعی در بازطراحی آنها با ذکر دقیق مأخذ در ذیل آنها.
نکات ویژه
• سعی جدی در ثبات رویههای اتخاذ شده در نوشتار مقاله (مانند اندازه حروف، ضخامت خطوط در جداول و شکلها، نوع خطوط لاتین در کلمات لاتین, فاصله شمارهها با متن یا روابط)؛
• الگوبرداری از ساختار آخرین مقالات منتشر شده در نشریه یا ژورنال هدف (نشریهای که قصد دارید مقاله خودرا برای انتشار ارسال دارید)؛
• ارائه مقاله کامل شده به اشخاص مطّلع و مرتبط با موضوع مقاله و دریافت نظرات آنان و انجام عمل بالعکس در مورد آنان؛
• واگذاری تهیه مقالات مروری به محققان با تجربه و نویسندگانی که در زمینه مورد بررسی صاحب نظر بوده و لااقل چند مقاله در این رابطه منتشر نمودهاند؛
• اطمینان از دسترسی به مقالات مرجع مربوط به موضوع مقاله به ویژه مقالات جدید؛
• رعایت امانت، صداقت و اخلاق از اصول مهم هر فعالیت علمی و تحقیقی است. مراعات نمودن این اصول از ضرورت بسیار بالائی برخوردار است.
کلام پایانی
نوشـته حاضر با دریافت نظرات اصلاحی و پیشـنهادی شما به طور قطــع بهتر و کاملتر خواهـد شد. نویسنده در انتــظار دریافت تجارب و دیدگاههای نقادانه و عالمانه شما در باره موضوع این نوشتار است. بدیهی است در نسخههای بعدی نکات متذکر شده شما با ذکر نامتان لحاظ خواهد شد.
به دلیل اینکه شرکت ها در محیط کاملا رقابتی و فوق العاده متغیر فعالیت می کنند، به طور مداوم و مستمر به یافتن شیوه های جدید، سریع و قابل اتکاتری برای کسب اطلاعات نیازمند هستند. برای رفع این گونه نیازها، سیستم های اطلاعاتی باید به تغییرات مداوم و مستمر عادت داشته باشند: تغییراتی که دامنه آن از اصلاحات جزئی تا تجدیدنظرهای اساسی در سیستم گسترده است. تغییرات جنبه های رفتاری تغییر بسیار مهم است. زیرا بهترین سیستم ها هم بدون حمایت افرادی که با آن کار می کنند، موفق نخواهند بود.
دلایل بروز مشکلات رفتاری:
1- تحصیلات و ویژگی های شخصی: به طور کل افراد تحصیل کرده و جوانترها با احتمال بیشتری تغییرات را می پذیرند. همین طور، افراد آشناتر به فناوری به احتمال کمتری با تغییر در سیستم اطلاعاتی حسابداری مخالفت می کنند.
2- شیوه معرفی و ارائه فرایند تغییر: مقاومت ها اغلب واکنش به روش های ایجاد تغییر است، نه به خود تغییر.
3- تجربه تغییرات قبلی: کارمندانی که از تغییرات قبلی تجربه خوشایندی ندارند، از هماهنگی و مشارکت در تغییرات آینده بیزار هستند.
4- حمایت مدیریت ارشد شرکت: کارکنانی که احساس می کنند تغییرات از سوی مدیریت ارشد شرکت حمایت نمی شود، تردید دارند که تغییرات مزبور را تایید کنند.
5- ارتباطات: کارکنان تا زمانی که دلایل تغییر به درستی برایشان توضیح داده نشود، از آن حمایت نمی کنند.
6- واکنش های طبیعی و تعصب آمیز: افراد علاقه مند به شغل خود یا همکاران ممکن است تغییری را که بر دو عامل مزبور اثر می گذارند، نپذیرند.
7- ماهیت مزاحم فرایند تغییر: درخواست های مکرر اطلاعات و انجام مصاحبه با کارکنان موجب فشار روحی بر کارکنان و افزایش مسئولیت آنان می شود. این مزاحمت و فشار روحی ممکن است یک حس منفی در کارکنان نسبت به تغییر ایجاد کرده، و آنان را به مخالفت با تغییر تشویق کند.
8- ترس و نگرانی: بسیاری از کارکنان از عدم اطمینان همراه تغییر نگران هستند. همچنین آنان نگران از دست دادن شغل، مقام و عدم موفقیت فناوری و مکانیزه شدن هستند.
چگونگی مقاومت افراد در برابر تغییر:
1- خرابکاری: رفتاری است که اغلب به قصد خراب کردن، از کا انداختن و تضعیف اثربخشی سیستم صورت می گیرد. این رفتار ممکن است خود را در افزایش نرخ اشتباهات، اختلال یا خرابکاری عمدی در سیستم نشان دهد.
2- فرافکنی: مقصر شناختن سیستم جدید به خاطر هر اشتباه، عیب یا رویداد ناخوشایند را گویند. اصولا در این گونه موارد سیستم جدید سپر بلای تمام اشتباهات و مشکلات واقعی و غیرواقعی است. اگر این انتقادها به طور منطقی کنترل نشود و یا پاسخ آنها داده نشود، می تواند به یکپارچگی و درستی سیستم آسیب رسانده و یا حتی آن را از بین ببرد.
3- اجتناب کردن: یک راه برای کارمندان برای برخورد با سیستم اطلاعاتی حسابداری جدید، خودداری از استفاده از آن به امید این که سیستم فراموش شده و در نهایت کنار گذاشته شود.
رهنمودهایی برای پیشگیری از مشکلات رفتاری:
1- تامین نیازهای اطلاعاتی کاربران: ضروری و منطقی است که شکل، محتوا و حجم ستاده های سیستم اطلاعاتی با هدف تامین نیازهای اطلاعاتی کاربران آن طراحی شده باشد.
2- اطلاع رسانی به موقع: مدیران و کاربران باید خیلی سریع از تغییرات سیستم باخبر شوند. باید به آنان گفته شود چه تغییری و به چه دلایلی ایجاد شده و سیستم جدید چه منافعی برای آنان خواهد داشت. به کارکنان باید گفته شود هرگونه سوال یا پیشنهادی در مورد سیستم جدید دارند، با مدیریت شرکت در میان بگذارند.
3- ایجاد فضای همکاری و اعتماد: ایجاد حس همکاری و اعتماد در همه کسانی که تحت تاثیر توسعه سیستم هستند، از اهمیت اساسی برخوردار است. اگر کارکنان به مخالفت با سیستم جدید برخاستند، تغییر نگرش آنان یا اجرای موفق سیستم مشکل خواهد بود.
4- کسب حمایت مدیریت: باید تا جایی که امکان دارد از یک قدرت برتر که قادر به تهیه منابع برای طراحی و اجرای سیستم و تشویق دیگران به همکاری است، کمک گرفته شود.
5- کاهش نگرانی ها: شرکت ها باید تا آنجا که امکان دارد این اطمینان را به وجود بیاورند که هیچ پست سازمانی مهمی حذف نمی شود و یا هیچ تغییر مسئولیتی رخ نمی دهد. و اگر قرار است به خدمات پرسنل خاتمه داده شود، باید مزایای پایان خدمت آنان پرداخت شود.
6- تقاضای مشارکت کاربران: کاربرانی که در توسعه سیستم مشارکت دارند، آگاه تر، آموزش دیده تر و متعهدتر به استفاده از سیستم هستند.
7- بازخورد صادقانه: برای اجتناب از سوتفاهم باید صادقانه به کاربران گفته شود که از چه پیشنهادهایی و چگونه استفاده شد، از کدام یک استفاده نشد و چرا و در آینده از کدام یک استفاده خواهد شد.
8- اطمینان از درک صحیح کاربران از سیستم: اگر کاربران درک صحیحی از سیستم نداشته باشند، حمایت یا استفاده موثر امکان پذیر نخواهد بود. عموما کسانی که اطلاعات کافی در مورد نحوه کار با رایانه دارند، اغلب نیازهای آموزشی کاربران را دست کم می گیرند.
9- انسان محور بودن سیستم: اگر کارکنان شرکت باور کنند که رایانه برای کنترل آنان یا گرفتن موقعیت شغلی آنان است، به طور مطمئن سیستم جدید را نخواهند پذیرفت.
10- تشریح چالش ها و فرصتهای جدید: طراحان سیستم باید بر وظایف چالش برانگیز و مهمی تاکید کنند که ممکن است با سیستم جدید انجام شوند. همچنین باید تاکید شود که سیستم جدید ممکن است رضایت شغلی بیشتری ایجاد کرده و فرصت های بیشتری برای پیشرفت فراهم کند.
11- بررسی دوباره معیارهای ارزیابی عملکرد: برای طمینان از منطقی و مناسب بودن استانداردها و معیارهای ارزیابی عملکرد کاربران برای تغییرات جدید، باید دوباره آنها ارزیابی شوند.
12- آزمایش صحت و یکپارچگی سیستم: سیستم باید به نحو مناسبی قبل از اجرا آزمایش شود، تا آثار سو اولیه آن حداقل شود.
13- اجتناب از جوزدگی: بسیار نادر است که منطق با احساس همراه شود. باید اجازه داد تا احساسات ناشی از تغییر فروکش کرده، به شیوه مسالمت جویانه مدیریت شود یا آن را به حاشیه برد.
14- هدایت سیستم در یک زمینه مناسب: کاربران علاقه مند هستند بدانند تغییرات سیستم چگونه شخصا آنان را تحت تاثیر قرار می دهد. باید با ارائه توضیحات مربوط نگرانی آنان برطرف شود، نه اینکه مشکلات مدیران یا طراحان سیستم برای آنان تشریح شود.
15- کنترل انتظارات کاربران: یک سیستم هنگامی موفق است که کاربران انتظارات غیرواقعی از عملکرد و ظرفیت های آن نداشته باشند. هنگام تشریح توانمندی ها و مزایای سیستم سعی کنید واقع گرا باشید.
16- طراحی ساده سیستم: سیستم های پیچیده موجب تغییرات اساسی در سازمان می شوند. تغییرات را با روش های سازمانی موجود هماهنگ کنید تا ساده تر به نظر برسد.
زلال که باشی آسمان در تو پیداست
برای رسیدن به قله کوه قبل از برداشتن هر ابزاری، اول اراده ات را در کوله ات بگذار!
نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری پتانسیل فوق العاده ای را برای خدمات رسانی به مشتری فراهم می نماید. در طی این فرآیند افزایش سود دهی و تامین رضایت مشتری تضمین می شود. استفاده از چنین نرم افزاری می تواند به واحدهای مرکز تلفن در کوتاه تر کردن زمان مکالمات کمک فراوانی کند.
نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریپتانسیل فوق العاده ای را برای خدمات رسانی به مشتری فراهم می نماید. در طی این فرآیند افزایش سود دهی و تامین رضایت مشتری تضمین می شود. استفاده از چنین نرم افزاری می تواند به واحدهای مرکز تلفن در کوتاه تر کردن زمان مکالمات کمک فراوانی کند.
استفاده از این نرم افزار در کاهش زمان انتظار وهمچنین کاهش میزان تماس های اشتباه کمک زیادی می کند. در بحث سیستمهای خدمات رسانی به مشتریان مبنتی بر مرکز تماس، CRM از اهمیت زیادی برخوردار است. نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریان است که می تواند کارایی یک مرکز تماس را تکمیل کند. یا بعبارتی کاملترین سیستمهای مرکز تماسسیستمهایی خواهند بود که بصورت مجتمع حاوی سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان نیز باشند.برای درخواست نسخه نمایش از این پکیجها می توانید اینجا کلیک کنید.
با سیستم مدیریت ارتباط با مشتری، مراکز تماس می توانند از اطلاعات مربوط به مشتریان خود حداکثر استفاده را بنمایند. و استفاده از این روش به ایجاد ارتباطی بهتر وحرفه ای تر با مشتریان کمک می کند.
نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریان یک مرکز تلفن حرفه ای با اطلاعات با ارزش و یکپارچه مشتریان را ارائه می نماید.این نرم افزار پیشرفته به متخصصان (پرسنل واحد فروش ویا واحد خدمات و پشتیبانی) در دستیابی به اطلاعات و سوابق مشتری و درنتیجه آگاه کردن آنان قبل از صحبت با مشتری کمک می نماید.
استفاده از چنین نرم افزارهای پیشرفته ای به شرکتها در شناخت و درک اولویتها و سلایق مشتریان کمک شایانی خواهد کرد. .دریافت و ارائه اطلاعات در واحد فروش از اهمیت ویژه ای برخوردار است و این اطلاعات باعث خواهد شد که بانک اطلاعاتی مشتریان به درستی سازماندهی شده و همیشه بروز باشد.
نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری برای پیگیری امور کاربرد فراوانی دارد. به این صورت که پس از هر تماس اطلاعات و اقدامات مربوط به آن تماس ثبت شده و در تماسهای بعدی پیگیرهای مورد نیاز و مربوط به آن به آسانی انجام خواهد شد. در شرایط عادی و بدون استفاده از این سیستمها اقدامات پیگیرانه از معضلات بزرگ هر سازمان می باشد.
نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریان مجتمع با مرکز تماس کارشناسان را قادر می سازد درهر زمانی جزئیات تماس را براحتی مشاهده و بررسی کنند. بعبارتی، نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری در پیشبرد امور مدیریت سازمان نقش بسزایی خواهد داشت.
این نرم افزار امکان ارجاع تماسهای گرفته شده به شرکت را بر اساس نوع تماس (شماره تماس، تعداد تماس گرفته شده تا کنون از این شماره و ...) به واحد یا شخص مرتبط فراهم می کند. در این چرخه هزینه های فروش و پشتیبانی به میزان قابل توجهی کاهش پیدا خواهد کرد.
بطور خلاصه استفاده از نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریان مجتمع با تلفن گویا و مرکز تماس، پرسنل مرتبط با مشتریان را قادر خواهد ساخت که عملکردهای متعدد و متنوعی در ارتباط با مشتریان و درنهایت سودآوری سازمان داشته باشند.
کار با نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریان بدلیل اجزاء ساده و کاربرپسند آن بسیار راحت است، و عملا یادگیری آن بسیار ساده می باشد.بعبارتی خاصیت نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریان خوب ساده بودن و کاربرپسند بودن آن می باشد. (برای مشاهده یک نمونه اینجا کلیک کنید).
استفاده از امکانات پیشرفته نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتریان، واحدهای خدمات و پشتیبانی مشتریان که از مراکز تماس(Call centers)استفاده می کنند را قادر به بررسی نیازهای مشتریان خواهد کرد. ارائه خدماتی که مشتری واقعا به ان نیاز دارد یک مسئله بسیار اساسی است و مورد فوق در شناخت این خدمات بسیار موثر خواهد بود. هم چنین crm کار متخصصان مراکز تماس و مدیران یا سرپرستان آنها در آماه سازی گزارشات واضح و کاربردی بصورت خیلی سریع را ساده خواهد نمود.
پس از این اگر بدنبال گزینه های ابتکاری در جهت بهبود واحد خدمات رسانی به مشتریان خود بودبد، حتما باید مدیریت ارتباط با مشتریان را بعنوان یک ابزار کارآمد که کارایی و اثربخشی را تضمین می کند را درنظر داشته باشید.
درباره نویسنده:
محمد سهرابی کارشناس ارشد مدیریت اجرایی، کارشناس تجارت الکترونیک، مشاور در زمینه مدیریت مبنی بر تکنولوژی و همچنین نویسنده و مترجم مقالات در زمینه تجارت و بازاریابی الکترونیک، بهینه سازی موتور جستجو و مدیریت ارتباط با مشتریان می باشد.
این مقاله را می توانید در مجله، روزنامه، کتاب، کتاب الکترونیکی و وب سایت دوباره چاپ کنید با این شرط که هیچ تغییری در عنوان، متن و لینکهای مقاله ایجاد نشود و اطلاعات کامل و لینکهای مربوط به نویسنده بطور کامل و دست نخورده در آن درج شود.
مدیریت دانش روشی سیستماتیک برای تشخیص، سازماندهی و به اشتراک گذاشتن دانش در سازمان است که میتواند در نهایت به تولید دانش بیشتر در سازمان نیز منجر گردد. امروزه مدیران ارشد سازمانها دریافتهاند که سرمایههای دانشی در سازمان از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده و میبایست توان زیادی را برای مدیریت سرمایههای دانشی و دانش نهفته در فرایندهای سازمان خود صرف کنند. از طرفی، گاه فرایندهای سازمان از کارایی کافی برخوردار نبوده و مدیران را به اندیشههایی چون مهندسی مجدد، فرایندها جهت اصلاح مکانیسمها و فرایندهای سازمان خود وا میدارند. ولی سوال اینجاست که بین مدیریت دانش و مهندسی مجدد، کدام یک میبایست در ابتدا در دستور کار سازمان قرار گیرد تا بهترین نتیجه عاید سازمان گردد؟
این مقاله به دنبال پیدا کردن پاسخی به این پرسش است.
مقدمه
سیر تغییرات کنونی در فضای کسب وکار به گونهای است که اکثر سازمانها ضرورت تحول را احساس کرده و مرتباً خود را با تغییرات همسو میکنند. رسانههای خبری، ما را با این حقیقت آشنا میسازند که مجموعههای ایجاد شده اغلب سمت و سوی خلاقیت را در پیش گرفتهاند و تغییرات سازمانی نیز با چنان سرعتی میبایست صورت پذیرند تا سازمان با نیازهای کسب و کار تطابق داشته باشند. همگرایی فناوری اطلاعرسانی و فرایند جهانی شدن آن سبب میشود تا نیازها و ضروریات نسبت به سرعت تغییر و پیشرفتهای سازمانی بیش از پیش احساس شود.
مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی کاری و شغلی به طور همزمان برروی مرزهای چندگانه سازمان عمل کرده و نیز ابزاری برای پیشرفت کلی برنامه یک سازمان محسوب میگردد. مدیریت دانش با ایجاد قدرت داخلی در سازمان سعی در برطرف ساختن چالشهای خارجی را دارد و این امر با بهرهبرداری از منابع دانش موجود در کارکنان، منابع اطلاعرسانی، فناوری اطلاعاتی و کاربردهای آن و همچنین ارتباط آنها با مشتریان و تامینکنندگان انجام خواهد شد. مفهوم مدیریت دانش تعیین کننده ابزاری برای انجام و پیشرفتهای کاری است که میتواند شامل اجزای مختلف کار، توزیع، توسعه محصولات و خدمات باشد و کلید موفقیت آن در این نکته نهفته است که توانایی اجرای فعالانه برای توسعه و بهبود مستمر را در بر داشته باشد.
امروزه همه مدیران مکانیسمهای متعددی را جهت بهبود کارآیی داخلی و مواجه شدن با چالشهای موثر و متعدد در رقابت تجاری در اختیار دارند، اما در اصل دو عامل عمده و اساسی وجود دارد که تاثیر فراوانی در فضای رقابت برای سازمانها ایجاد میکنند: مشتریان و کارکنان. کیفیت کار کارمندان، چگونگی همکاری و یاری آنها و زمینههای مشترک تصمیمگیری عوامل برتری و رقابتپذیری سازمان هستند. هم اکنون بیشتر سازمانها، استراتژی مدیریت دانش را به عنوان پایه اساسی توان رقابتی سازمان به کار میبرند. به هر حال، مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی شغلی تنها وقتی به نتیجه نهایی خواهد رسید که نیازهای اساسی آن برآورده شده باشند. برخی از این نیازها به قرار ذیل است:
- ایجاد یک سازمان برای سازماندهی مجدد، تجدید سازمان، تمرکززدایی همراه با نیازهای دیگر جهت بهبود انعطافپذیری سازمانی؛
- توانایی بهبود یافته به منظور عکسالعمل نشان دادن در مقابل نیازهای روز افزون بازار، رقابت بیشتر و پاسخ به نیازهای جدید؛
- سازگاری با شرایط کاری تغییر یافته که توسط نیروهای خارجی ایجاد شده است. (به عنوان مثال: بازارها، رقیبان، مشتریان، تازه واردین و تامینکنندگان)؛
- ساز و کارهایی که مبادله اطلاعات و ذخیره دانش را در سازمان افزایش داده و آن را تسهیل میکند تا آسیبپذیری را در زمانی که کارمندان محل خدمت را ترک میکنند یا زمانی که تغییرات داخلی در نحوه کار کارکنان ایجاد میشود کاهش دهد؛
- دوبارهکاری و تکرار بیهوده امور که بهرهای جز اتلاف وقت و هزینه در بر ندارد؛
- برانگیختن انگیزه قویتر در کارمندان برای اطلاعرسانی و به اشتراک گذاشتن دانش و آگاهی به صورت موثر؛
- بهرهبرداری اثر بخش از فناوری اطلاعاتی و زیرساختهای اطلاعرسانی؛
- بازیابی اطلاعات و دانش در هنگام لزوم؛
- از بین بردن فرایندها و مراحل زائد کار و بهبود بهرهبرداری موثر از منابع انسانی و اطلاع رسانی و استعدادها در مراحل مهم فرایندی کار.
این نیازها تقریباً از نیازهای اساسی هر سازمانی است که به دنبال کسب توان رقابتی و بقا در فضای پرچالش امروزی است ولی گاه فشار رقابتی به حدی است که روشها و فرایندهای کهنه و قدیمی نمیتوانند پاسخگوی نیاز سازمانها باشند و در اینجا است که مدیران ارشد وادار به ایجاد تغییرات اساسی در زیر ساختها، روشها و فرایندهای سازمان میشوند که از این تغییرات اساسی با عنوان «مهندسی مجدد فرایندها» یاد میشود.
مهندسی مجدد
مهندسی مجدد یا مهندسی مجدد فرایندها (BUSINESS PROCESS REENGINEERING=BPR) به مجموعه کارهایی گفته میشود که یک سازمان برای تغییر فرایندها و کنترلهای درونی خود انجام میدهد تا از ساختار سنتی و سلسله مراتبی به ساختاری افقی، مبتنی بر گروه و مسطح تبدیل شود که در آن همه فرایندها برای جلب رضایت مشتریان صورت میگیرد. مهندسی مجدد سازمانها را میتوان از جهات مختلف، محصول تکامل طبیعی و عملی استراتژیهای کاربردی برخی از رویکردهای مدیریتی اخیر دانست که تأثیر عمدهای بر نحوه نگرش مدیریت و تجدید ساختار در جهت دگرگونی سازمانها داشته است. مهندسی مجدد به واقع بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشهای فرایندها برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفتانگیز در محیط متلاطم است.
ویلیام همر در سال 1991 با مقاله «اتوماسیون کارساز نیست، فرآیندهای زائد را حذف کنید» در مجله هاروارد بیزینس ریویو، نظریه مهندسی مجدد را به جهان مدیریت معرفی کرد. با چاپ کتاب «مهندسی مجدد سازمانها» توسط ویلیام همر و جیمز چمبی در سال 1993، مهندسی مجدد مانند یک کشتی نجات برای سازمانهای امروزی مطرح گردید. مهندسی مجدد به شرکت امکان طراحی دوباره را برای پاسخ به تغییرات در استراتژیها میدهد.
مهندسی مجدد فرایندها، به واقع طراحی برای ساده کردن و جانشین کردن آنهاست. چندین شغل ممکن است ادغام شوند، تعداد بازرسیها و مراکز کنترل ممکن است کم شده یا حذف گردند. در واقع مهندسی مجدد نه تنها فرایندهای کار را به صورت افقی بلکه به صورت عمودی نیز فشرده میکند.
مهندسی مجدد سازمان این امکان را میدهد که از انعطاف، حساسیت و توانایی بیشتری برای بهرهبرداری از فرصتهای پیش آمده و اجرای استراتژیهای مورد نظر سازمان، برخوردار شود.
مهندسی مجدد سازمانها یک رویکرد کل نگراست که طی الگوریتمی مشخص، استراتژی رقابتی سازمان را با فرایندهای درونی و کارکنان آن مرتبط میکند. این ارتباط از طریق به کارگیری جدیدترین و به روزترین فناوری اطلاعات و ارتباطات برقرار میشود. همچنین مهندسی مجدد بر طراحی مجدد فرایندهای کاری جهت دستیابی به بهره وری و مزیت رقابتی تمرکز می کند.
فرایندهای موجود هر سازمان ابتدا براساس مجموعه برنامه های از قبل تعیین شده و مدون طراحی شده اند و آنگاه به موازات توسعه فناوری خودکار گردیده اند. همان طور که سازمان رشد می کند، افراد بیشتری به مجموعه سازمان اضافه شده در حالی که سازمان هنوز مطابق برنامه قبلی فعالیت می کند. فرایندها جای خود را با وظیفه ها عوض کرده و به تدریج هزینه های بالا سری افزایش می یابد و سازمان اسیر چهار چوب وظیفه ای خود می گردد. این امر موجب پیچیده شدن کار و تاخیر در انجام آن گردیده و به تدریج باعث میشود که سازمان دچار رکود شده و از سرعت کافی جهت پاسخ به نیاز مشتری برخوردار نباشد، قدرت سازمان در رقابت با دیگران رو به افول گذارده و کیفیت تولیدات و خدمات کاهش می یابد.در اینجا ضرورت ایجاد تغییرات اساسی در سازمان نمود پیدا می کند.
مهندسی مجدد با فرایند محوری و با تغییرات اساسی که در سازمان به وجود می آورد فعالیتهایی که در سازمان ارزش افزوده ایجاد نمیکنند را با فرایندهای جدید جایگزین می کند. در آن صورت، انرژی سازمان روی کارهای واقعی و ارزش آفرین متمرکز می شود که ارتقای بهره وری را با افزایش سرعت، ارتقای کیفیت، بهبود خدمات و کاهش قیمت تمام شده به دنبال خواهد داشت.
مهندسی مجدد تنها در خود فرایندهای کاری دگرگونی به وجود نمی آورد، بلکه سبب بروز دگرگونیهای متنوعی در سازمان می شود. وسعت دگرگونیها در یک سازمان تحت مهندسی مجدد بسیار زیاد است. مسیرهای شغلی، برنامههای استخدامی و آموزشی، سیاستهای ارتقای شغلی و بسیاری دیگر از سیستم های مدیریتی نیز باید به منظور پشتیبانی از طرح فرایندهای جدید، مورد تجدید نظر و مهندسی مجدد قرار گیرد.
مهندسی مجدد یا مدیریت دانش؟
مدیریت دانش به دنبال ذخیره و اشتراک دانش در سازمان بوده و مهندسی مجدد به دنبال ایجاد تغییرات اساسی در سازمان است. مهندسی مجدد توسط عواملی چون بازنگری و به دور ریختن روشهای قدیمی و منسوخ، استفاده از فناوری اطلاعات، کوچکسازی سازمان، بازخرید یا اخراج پارهای از کارکنان و تغییر ساختارهای سازمانی صورت میپذیرد. در حالی که مدیریت دانش به دنبال حفظ و ثبت و ضبط دانش موجود در سازمان و سرمایههای دانشی سازمان است. حال سوال اینجا است که یک سازمان برای رقابتی شدن و باقی ماندن در فضای پرالتهاب رقابت کدام یک را میبایست در ابتدا برگزیند.
آیا میبایست در ابتدا مهندسی مجدد را در سازمان اجرا کرده و پس از تغییر و اصلاح فرایندها سیستم مدیریت دانش را مستقر کرد؟
و یا اینکه در ابتدا باید اجرای سیستم مدیریت دانش را در دستور کار سازمان قرار داد و پس از آن اقدام به مهندسی مجدد کرد؟
در این بخش به بررسی سناریوهای ممکن پرداخته و آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم و در انتها بهترین گزینه ممکن را جهت سازمان پیشنهاد میکنیم.
جهت این امر، سازمانی را در نظر بگیرید که به واسطه فرایندهای ناکارآ و همچنین عدم تسلط بر مدیریت دانش سازمانی از رقابتپذیری کافی برخوردار نیست.
سناریوی اول: چنانچه این سازمان ابتدا مهندسی مجدد و پس از آن مدیریت دانش را در دستور کار قرار دهد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
سازمان مذکور به واسطه مهندسی مجدد، روشهای قدیمی وکهنه خود را به دور ریخته و با فرایندهای جدید و با توان مضاعف به حیات خود ادامه میدهد. در عین حال توجه دارید که با مهندسی مجدد بسیاری از روشهای قدیمی نیز به دور ریخته میشوند. اگر چه این روشها و فرایندها از کارآیی کافی برخوردار نبودهاند ولی آیا ضبط و ثبت مزایا و معایب آنها مانع از بسیاری از دوبارهکاریها در سازمان نخواهد شد؟
همچنین یکی از اهداف مهندسی مجدد،کوچکسازی سازمان جهت انعطاف و چابکی بیشتر است. کوچکسازی سازمان معمولاً بازخرید، بازنشستگی اجباری و اخراج پارهای از به کارکنان را دنبال خواهد داشت. کارکنانی که از آنها به عنوان با ارزشترین دارایی سازمان یاد میشود!
با مهندسی مجدد، خیل عظیمی از کارکنان مجبور به ترک سازمان خود میشوند، کارکنانی که کوله باری از تجربیات کسب شده از سازمان را هم به همراه خود میبرند، بدون اینکه این اطلاعات، دانستهها، تجربهها و در یک کلام، دانش کسب شده طی سالیان خدمت خود را در محلی از سازمان به امانت سپرده یا تحویل داده باشند.
پول شویی معادل فارسی money laundering است. پول کثیف نیز ترجمه لغت به لغت dirty money است. پول کثیف، پولی است که از محل کسب و کارهای کثیف و غیر قانونی به دست آمده باشد. کسب و کار هایی همچون قاچاق مواد مخدر ، قاچاق انسان، خرید و فروش زنان و کودکان، قاچاق اسلحه ، باجگیری ، ترور و.....
پولشویی عبارتست از هرگونه عمل یا شروع به عملی به منظور پنهان ساختن یا تغییر ماهیت غیرقانونی درآمدهای حاصل شده به نحوی که به نظر می رسد منشا تحصیل آنها قانونی بوده اند.
پولشویی تنها نقل و انتقال و مبادله یا خرید و فروش نیست بلکه وسیع تر از این مفاهیم است . مقصود اصلی این است که درآمد نامشروع را مشروع جلوه دهند و در سیستم اقتصادی جامعه وارد نمایند و باید هر چیزی که به پولشویی کمک می کند اعم از فعل یا ترک فعل ممنوع شود.
پولشویی عمل بعد از کسب درآمد از منابع نامشروع است وجرم مضاعفی است بعد از فعالیت نامشروع و در ابتدا جرمی برای تحصیل درآمد از منابع نامشروع حاصل از قاچاق موادمخدر و... می باشد. چون پولشویی هم به تکمیل عمل نامشروع (جرم تقدم ) کمک می کند و هم در حقیقت بخشی از همان عمل نامشروع است و علاوه بر آن زیانهای متعددی برای جامعه و اقتصاد ملی دارد.
منظور از پولشویی این است که اجازه داده نشود مبالغ هنگفت نامشروع را بوسیله ظرفیتها و امکانات و سیستم های مدرن موجود وارد بازار و روند فعل و انفعالات اقتصادی کنند و با این عمل هم کار نامشروع خود را توسعه دهند و هم از امتیاز این امکانات سواستفاده نمایند. و سرانجام از پرداخت عوارض ومالیات و... نیز فرار کنند. پولشویی ناشی از قاچاق موادمخدر کالا تروریسم وجرایم سازمان یافته بین المللی است .
انواع پولشویی
چهارگونه پولشویی قابل شناسایی است :
1 ـ پولشویی درونی : شامل پولهای کثیف که از فعالیت مجرمانه و در داخل خاک یک کشور می شود که در همان کشور شسته می شود .
2 ـ پولشویی مهار شونده : شامل پولهای کثیف بدست آمده از فعالیت مجرمانه که در داخل خاک یک کشور کسب و در خارج از آن کشور تطهیر می شود.
3 ـ پولشویی بیرونی : شامل پولهای کثیف بدست آمده از فعالیت مجرمانه انجام شده در سایر کشورها که درخارج نیز شسته می شود .
4 ـ پولشویی وارد شونده : که شامل پولهایی که از فعالیت مجرمانه در سایر نقاط بدست آمده و در داخل خاک یک کشور مورد نظر شسته می شود.
آثار پولشویی
1 ـ آلوده شدن و بی ثباتی بازارهای مالی .
2 ـ بی اعتمادی مردم نسبت به نظام مالی .
3 ـ تغییرات جبری و ناخواسته در تقاضای پول .
4 ـ تغییر شدید در نرخ بهره و سود .
5 ـ خروج پیش بینی نشده سرمایه از کشور .
6 ـ تضعیف بخش خصوصی .
مهمترین حوزه های ایمن سازی اقتصادی ملی در برابر آسیب های ناشی از ورود پولهای غیر قانونی به بخش رسمی و قانونی به شرح ذیل می باشد.
1 ـ نظارت بر فعالیت شبکه بانکی و سایر موسسات مالی و اعتباری و غیربانکی .
2 ـ کارآمد سازی نظام مالیاتی کشور .
3 ـ حساس کردن اقتصاد ملی نسبت به انجام هرگونه فعالیت که به مشروعیت ارزهای حاصل فعالیت های غیرقانونی می انجامد.
برای اولین بار کنوانسیون وین مقررات درآمدهای ناشی از جرم یا مبارزه با پولشویی را در سطح بین المللی تعیین کرد و سازمان ملل متحد اولین سازمان بین المللی بود که در خصوص مبارزه با پولشویی معاضدت فنی ارائه کرد. ضمنا مهمترین اسناد حقوقی در زمینه پولشویی عهدنامه وین در سال 1227 ش و کنفرانس پالارمو در سال 1379 می باشد و ضمنا عهدنامه های سازمان ملل جامعه اروپا سازمانهای همکاری اقتصادی و توسعه سازمان کشورهای آمریکا و اقدامهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است .
پولشویی اعتبار و در نتیجه ثبات در بازارهای مالی را از بین می برد به گونه ای که نظام بانکی در نتیجه جرایم سازمان یافته اعتبار خود را از دست خواهد داد و تمام سیستم های مالی جهانی و نظام مالی منطقه ای مورد نظر را دچار آسیب جدی می نماید. البته کشورهای کوچک در برابر پولشویی ضربه پذیر هستند. ضمنا تسلط اقتصادی بدست آمده از طریق نامشروع بر اقتصادهای کوچک را برای سازمانهای مجرم امکان پذیر می سازد. پولشویی بیشتر باجرائم سازمان یافته ارتباط دارد و یک پیامد جدی جرائم سازمان یافته . هر نوع فعالیت مجرمانه درآمدزا است بطوریکه اصطلاح تجارت جرم را نیز مصطلح ساخته است
همچنین مهندسی مجدد به دنبال ساختارشکنی و افقی کردن سازمان است که معمولاً با حذف لایههای مدیریت میانی حاصل میشود. اگر چه افقی شدن سازمان نیز دارای مزایای بسیاری است ولی در هموارسازی ساختار سازمانی بسیاری از مدیران میانی نیز مجبور به ترک خدمت میشوند که این توده مدیران نیز تجربههای مدیریتی خود را به همراه خواهند برد.
در کل میتوان چنین نتیجهگیری کرد که مهندسی مجدد قبل از استقرار مدیریت دانش باعث از دست رفتن بسیاری از تجربیات، اطلاعات و دانش سازمانی خواهد شد و این بهای سنگینی است که چنین سازمانهایی میبایست آن را بپردازند، سازمانهایی که بدون توجه به حجم عظیم دانش موجود در فرایندها و نیروی انسانی سازمان خود، به مهندسی مجدد پرداخته و این سرمایه بزرگ را به راحتی از دست میدهند.
سناریوی دوم: فرض کنید سازمان مذکور که سازمانی با فرایندهای نارکارآ و در عین حال فاقد تسلط کافی جهت هدایت و مدیریت سرمایههای دانشی خود است بین دو گزینه مدیریت دانش و مهندسی مجدد، ابتدا مدیریت دانش را انتخاب کند.
چنین سازمانی قطعاً از مزایای حفظ و ثبت اطلاعات و تجربههای موجود خود استفاده خواهد برد ولی با توجه به اینکه استقرار سیستم مدیریت دانش به سرعت عملی نیست و زمان بر است، فاصله سازمان به واسطه فرایندهای ناکارآ از رقبا بیشتر شده و توان رقابتپذیری سازمان کم و کمتر میشود که ممکن است سازمان حتی با خطر نابودی نیز مواجه شود.
این امر به خصوص به واسطه وجود روشهای قدیمی و فرایندهای ناکارآ و ساختارهای پیچیده اجتنابناپذیر مینماید زیرا اگر چه سازمان به دنبال استقرار سیستم مدیریت دانش است ولی با توجه به وضع موجود سازمان، شکست در فضای رقابتی محتمل خواهد بود.
در اینجا به نظر میرسد که مدیران ارشد با پارادوکسی مواجه هستند. آنها برسر دوراهیگیر افتادهاند که هر راه نیز به نوعی برای بقای سازمان ضروری است، انتخاب بین مدیریت دانش و مهندسی مجدد، کدام یک را باید در ابتدا برگزینند، اولویت انتخاب با کدام است؟ آیا میتوان هم نظامی جهت استقرار سیستم مدیریت دانش در نظر گرفت و در عین حال فرایندهای ناکارآ و بیمار را نیز اصلاح و سازمان را از نابودی نجات داد؟ پاسخ این سوال را میتوان در سناریوی سوم جستجو کرد.
سناریوی سوم: با توجه به پارادوکس مطرح شده درباره اولویت انتخاب بین مدیریت دانش یا مهندسی مجدد، در این بخش چهارچوبی پیشنهاد میشود تا به کمک آن مدیران ارشد بتوانند به صورت همزمان علاوه بر استقرار و بهرهگیری از مزایای استقرار سیستم مدیریت دانش، به اصلاح فرایندهای سازمان خود بپردازند.
چهارچوب مورد اشاره در شکل شماره یک مشاهده میشود. این چهارچوب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول (سمت راست شکل) به استقرار نظام مدیریت دانش پرداخته است. با بررسی وضعیت دانش موجود در سازمان و تشخیص و احصاء دانش، به سازماندهی آن پرداخته میشود و پس از آن دانش کد شده ذخیره میگردد. قطعاً با مکانیسم صحیح ذخیره دانش، امکان اشتراک دانش نیز فراهم گشته که این امر موجب تکمیل چرخه دانش و تولید دانش خواهد شد. اما روی دیگر سکه، بخش فرایندهای سازمان است. الگوی تجویزی ارائه شده در این مقاله با توجه به خسارات ناشی از مهندسی مجدد به واسطه از دست رفتن حجم زیادی از دانش سازمانی، استفاده از روشهای بهبود فرایند را پیشنهاد میکند. سازمانی که با فرایندهای ناکارآ مواجه است و قصد تغییر آنها را دارد و از طرفی نگران از دست رفتن سرمایههای دانشی خود به واسطه مهندسی مجدد است، نمیتواند دست روی دست گذاشته و فقط به فکر مدیریت دانش خود باشد و روز به روز از رقبا عقب بیفتد و تاوان سنگین فرایندهای ناکارآمدی خود را بپردازد.
در اینجاست که روشهای بهبود فرایند میزان اثر و قدرت خود را در سازمان به نمایش میگذارند. روشهایی از قبیل کایزن، شش سیگما، CPI (بهبود مستمر فرایند) و دیگر روشهایی که در عرصه بهبود فرایند شناخته شدهاند میتوانند به یاری مدیران ارشد سازمانها بشتابند.
بخش دوم چهارچوب پیشنهادی که به صورت همزمان، با بخش اول آغاز میگردد با بررسی وضعیت فرایندها در سازمان و تجزیه و تحلیل آنها شروع میشود. قطعاً تجزیه و تحلیل فرایندها سهم بسزایی در تشخیص دانش نهفته در آنها نیز خواهد داشت. پس از تجزیه و تحلیل فرایندها و شناخت نقاط قوت و ضعف آنها، این موارد نیز میتوانند به عنوان اطلاعاتی ارزشمند در پایگاه دانش سازمان ذخیره گردند. پس از آن روشهای بهبود فرایند در دستور کار سازمان قرار گرفته و فرایندها مورد اصلاح و بازبینی واقع میشوند.
الگوی ارائه شده میتواند نواقص موجود در سناریوهای اول و دوم را به خوبی پوشش داده و برطرف سازد. همانگونه که ذکر شد سازمان فرضی مورد نظر در عین عدم تسلط بر مدیریت سرمایههای دانشی خود، دچار نارکارآیی فرایندهای داخل سازمان نیز بوده است. نقص عمده سناریوی اول که در ابتدا مهندسی مجدد و پس از آن مدیریت دانش را پیشنهاد کرده بود، از دست رفتن سرمایههای عظیمی از دانش سازمان به واسطه تغییرات ناشی از مهندسی مجدد است، زیرا تغییرات مذکور باعث ترک خدمت بسیاری از کارکنان و مدیران و یا انتقال آنها به بخشهای دیگر و همچنین به دور ریختن روشها و فرایندهای قدیمی میشود که خساراتی از قبیل از بین رفتن تجربیات و اطلاعات این افراد و همچنین دانش نهفته در روشها و فرایندهای گذشته سازمان را در برخواهد داشت. سناریوی دوم که در پی استقرار سیستم مدیریت دانش و پس از آن، مهندسی مجدد است، اگر چه نواقص سناریوی اول درباره از دست رفتن دانش سازمانی را برطرف میسازد ولی با چالش عمده دیگری مواجه است. با توجه به عدم کارآیی فرایندها و روشهای قدیمی به کار گرفته شده در سازمان، فاصله رقبا با سازمان روز به روز بیشتر شده و به واسطه بهرهگیری شرکتهای رقیب از روشهای جدید و فرایندهای کارآ، رقبا از سازمان گوی سبقت را ربوده و پیشی میگیرند. این امر ادامه حیات سازمان را با خطر جدی روبه رو کرده و سازمان را به سوی نابودی پیش میبرد.
چهارچوب ارائه شده در شکل شماره یک بخوبی میتواند نواقص فوق را در هر دو سناریو برطرف سازد. این الگو از طرفی به دنبال حفظ و ثبت و نگهداری دانش سازمان بوده و از طرف دیگر اصلاح فرایندهای سازمان را در دستور کار قرار میدهد. نتیجه کار بهبود روشها، ساختارها و فرایندهای سازمان به همراه ثبت و ضبط دانش سازمانی است، آنچه دغدغه اصلی و دلمشغولی مدیران ارشد سازمانها در فضای پرچالش رقابتی امروز است.
نتیجه گیری
امروزه نقش دانش و مدیریت دانش بر هیچ سازمانی پوشیده نیست و مدیران ارشد میکوشند تا سرمایههای دانشی خود را به درستی شناسایی و سپس مدیریت کنند.
از طرفی گاه فرایندهای ناکارآ، توان رقابتپذیری را از سازمانها سلب میکنند. و به همین منظور استفاده از روشهای تغییر فرایند اجتنابناپذیر مینماید.
این مقاله با ارائه یک الگوی تجویزی و استفاده همزمان از روشهای بهبود فرایند و سیستم های مدیریت دانش میکوشد تا خلاء موجود در این باره را پرکند. روشهای بهبود فرایند به عنوان جایگزینی برای مهندسی مجدد پیشنهاد شده است تا بتوان آن را به صورت همزمان با مکانیسم استقرار سیستم مدیریت دانش آغاز نمود و از مزایای هر دو نیز بهره جست.
منابع
[1].Alter,A.(1994),“Re-engineering tops list again’’,Computer world, Vol. 28 No. 5, January 31, p.8.
[2].Carneiro, Alberto (2001), The role of Intelligent Resources in Knowledge Management, Journal of Knowledge Management, Vol.5, .No. 4.
[3]. Kalseth, karl (1999) knowledge Management from a Business strategy perspective Journal of FID Review, vol.1, No 3.
[4]. Nonaka, I. & Takeuchi, H (1995), The Knowledge-Creating Company — How Japanese Companies Create the Dynamics of Innovation, Oxford University Press.
[5]. Plowman, B. (1995), Corporate transformation means reengineering plus, The strategic planning society News, February, pp. 8-10.
! پیمان اخوان: دانشجوی دکترای صنایع دانشگاه علم و صنعت
! ! مصطفی جعفری: استادیار دانشکده صنایع دانشگاه علم وصنعت
منبع مقاله: مجله تدبیر شماره 167
مفهوم هوشمندی رقابتی:
عبارت است از جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات در خصوص قابلیتها نقاط ضعف و نیات رقبای تجاری که با استفاده از پایگا های اطلاعاتی و منابع آزاد و از طرق قانونی و اخلاقی کسب میشود. یا به تعبیری عبارت است از نظارت هدفمند برمحیط رقابتی که سازمانها در آن به فعالیت و رقابت می پردازند با هدف اخذ تصمیمات راهبردی . هوشمندی رقابتی مدیران ارشد سازمانها را در هر اندازه ای که باشند قادر می سازد تصمیمات خود را براساس آگاهی از اطلاعات بازار تاکتیک های سرمایه گذاری در کسب و کار و غیره اتخاذ کنند.
فرآیند هوشمندی رقابتی:
فرآیند هوشمندی رقابتی از شش مرحله تشکیل می گردد:
1- مرحله مقصد: مرحله آماده شدن و کسب قابلیت لازم برای انجام وظایف است.دوره زمانی است که در خلال آن شرکت برای بررسی محیط آماده میشود که شامل آموزش پرسنل بخش هوشمن رقابتی و سایر پرسنل می گردد.در این مقطع فرآیند مورد استفاده برای هوشمندی سازمان توسعی یافته و مورد تجدید واقع میشود فعالیتهای این مرحله در زمره کارهای روزمره محسوب نمی گردد بلکه بخشی از فرآیند برنامه ریزی و توسعه هوشمندی سازمان است.
2- مرحله تقاضا: در این مرحله نیازهای اطلاعاتی و رویکردی که باید اختیار شود تعیین می گردد.به دلیل حجم زیاد داده ها در این مرحله شرکت باید محدوده ای را برای فعالیت هوشمندی رقابتی مشخص کند تا بتواند برحوزه های با اهمیت و مورد علاقه شرکت متمرکز شود.
3- مرحله اکتشاف: در این مرحله به جستجو و گردآوری اطلاعات با روشهای قانونی و اخلاقی پرداخته می شود. اکتشاف اطلاعاتی نظیر اتفاقاتی که در بازار رخ می دهد چیز جدیدی نیست و تمام سازمانها کم و بیش به همین ترتیب عمل می کنند.خبرگان هوشمندی رقابتی از نشریات مشتریان و تامین کنندگان به عنوان معمولی ترین منابع و از پرسنل شرکت متخصصان صنعت اینترنت همایشهای صنعتی و پایگاههای اطلاعاتی تجاری به عنوان منابع دیگر استفاده می کنند.
4- مرحله توسعه: این مرحله شامل ارزیابی قابلیت استفاده داده ها است که از طریق اثبات صحت ارزش واقعی قابلیت درک و کفایت و اهمیت و به روز بودن اطلاعات صورت می پذیرد.بدین ترتیب اطلاعات جمع آوری و مطابق با نظر استفاده کنندگان ترکیب و الویت بندی می شود.
5- مرحله تحویل: اطلاعات غربال و ذخیره می گردد تا براساس علایق گروه های ذینفع و از طریق گزارشهای کتبی گزارشهای شفاهی پست الکترونیک و غیره در زمان مناسب در اختیار افراد واجد شرایط قرار گیرد.
6- مرحله بهبود: شامل کسب و انعکاس نقطه نظرات و اطلاعات مشتریان برای بهبود فرآیند هوشمندی رقابتی است.
طبقه بندی هوشمندی رقابتی:
1- روحیه مبارزه جو: در این حالت سازمان بسیار پیش فعال است و مدیریت دائما به دنبال شکار فرصتهای جدید برای سرمایه گذاری و جنگ علیه عدم آگاهی از محیط است.
2- روحیه تهاجمی: در این حالت نیز سازمان بسیار فعالانه عمل می کند و مدیرت آشکارا به دنبال کسب اطلاعات استراتژیک تجزیه و تحلیل و استفاده از آن است.
3- روحیه فعال: در این حالت مدیریت همواره به دنبال اطلاعات راهبردی از منابع معمولی است و سیستم اطلاعاتی شرکت هنوز کاملا شکل نیافته و یا سازمان در ابتدای استقرار یک شبکه عملیاتی گردآوری اطلاعات است.
4- روحیه انفعالی: سازمان زمانی عکس العمل نشان می دهد که از خارج مورد حمله و تهدید واقع شود و از فرصت طلبی برای کسب اطلاعات استفاده می شود.
5- روحیه در خواب رفتگان: در این حالت سازمان علاقه ای به هوشمندی رقابتی ندارد و مدیران ترسی از رقابت به دل راه نمی دهند که البته این امر بیشتر ناشی از عدم آگاهی است .
ارزیابی هوشمندی رقابتی:
مطالعات انجام یافته نشان می دهد اندازه گیری ارزش و یا میزان هوشمند ی رقابتی و تاثیر آن برسازمان به دقت امکان پذیر نیست ولی در عین حال راههای ساده و عملی تر نیز وجود دارد که می توان از آن استفاده کرد. برای مثال برخی از روشها عبارتند از:
الف- استفاده از شواهد تجربی که عملکرد مالی و بازار را به هوشمندی رقابتی سازمان مرتبط می سازد: در این روش عملکرد شرکتهایی که از هوشمندی رقابتی استفاده می کنند از بابت فروش سهم بازار سود هر سهم و غیره با عملکرد شرکتهایی که از این روش استفاده نمی کنند مورد مقایسه واقع می شود.چنین روشی برای اندازه گیری اهمیت فعالیتهای هوشمندی و نقش آن در کسب موفقیت سازمان مفید است .
ب- اندازه گیری ارزش هوشمندی رقابتی براساس تاثیر مستقیم مسائل مالی بر کسب و کار:
در این روش میخواهیم ببنیم که کدامیک از درآمدها و یا صرفجویی در هزینه ها را می توانیم مستقیما به هوشمندی رقابتی مرتبط سازیم.
ج- اندازه گیری ارزش هوشمندی رقابتی براساس تاثیرغیر مستقیم مسائل مالی بر کسب وکار:
بیشتر اوقات همبستگی دقیقی بین این دو وجود ندارد. برخی مواقع هوشمندی موفقیت زود هنگام برای سازمان به همراه نمی آورد ولی منافع آتی درپی دارد.
د-اندازه گیری ارزش هوشمند رقابتی براساس نوع استفاده :
در نهایت مواقعی است که هوشمندی رقابتی وجود دارد اما هیچ گونه ارزش مالی را به طور مستقیم و یا غیر مستقیم نمی توان به آن نسبت داد این بدان معنا نیست که هیچگونه مزیتی وجود ندارد فرض کنید متخصصان هوشمندی رقابتی را به یک نمایشگاه بزرگ تجاری می فرستیم تا فعالیتهای رقبا را دنبال و ارزیابی کنند. یکی از دلایل این امر آگاه ساختن به موقع سازمان است تا در صورت لزوم اقدام سریع و مناسب نسبت به فعالیتهای رقیب صورت دهد.در این حالت اینگونه اطلاعات باعث خواهد شد تا واحدهای ذیربط در سازمان بتوانند به طور موثرتر وظایف خود را انجام دهند هرچند ارزش دقیق این نوع از هوشمندی به آسانی قابل محاسبه نیست چون نه درآمد کسب شده است و نه صرفجویی در هزینه تحقق یافته است ولی اگر واحد هوشمندی رقابتی خلاق باشد و اطلاعات ریز و تفصیلی دردست داشته باشد ارزش این نوع اطلاعات نیز قابل محاسبه خواهد بود.
سودمندیهای هوشمندی رقابتی:
1- افزایش درجه اطمینان از تصمیمات استراتژیک که براساس هوشمندی رقابتی اتخاذ شده است.
2- افزایش دانش بازار
3- بهبود بخشیدن به ارتباطات چندوظیفه ای در سازمان
4- بهبود کیفیت محصول و خدمت در مقایسه با رقبا
5- کمک به پیش بینی بهتر روندهای بازار و نوسانات آن
6- بهبود در امر پیش بینی استراتژی رقبا
7- کشف مشترین بالقوه و جدید
8- درس آموختن از شکست و موفقیت دیگران
9- تسهیل در امر ورود به کسب و کار جدید